نيكان و روهاننيكان و روهان، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره

نیکان و روهان ضربان قلبم

اوف شدن روهان

چهارشنبه گذشته وقتی من و نیکان رسیدیم خونه ی مامان دیدم مامان دم در وایستاده و خیلی آروم و طوری وانمود میکنه که هیچ اتفاقی نیافتاده به من میگه روهان خوابیده.... با علامت انگشت اشاره روی بینیش  و  خواستم بگم چرا سر غروبی خوابیده تندی گفت :‌ بازیگوشیش کار دستش داده رفته سراغ کتری و شیرآب کتری را باز کرده تا بیام به خودم (همیشه مامانی دو چشم داره چهار چشم دیگه هم قرض میکنه تا مواظبت باشه) یه کم به اندازه یه سکه دوریالی آب جوش روی دستش چکیده خیلی مضطرب شدم رفتم سراغش دیدم مثل فرشته ها خوابیده و با آستین بالا زده به اندازه دو ریالی روی بازوی دست راستت سفیدی پماد سوختگی نمایانه. خواستم بغلت کنم روهانم ...
16 بهمن 1390

يه حرف كوچولو از نيكان

ديروز عصر كه به اتفاق هم به خونه برگشتيم نيكان يكدفعه به من گفت در وضعيت  انگشت اشاره به سمت بالا ايكاش دوربينم تو همون لحظه تو دستم بود و اين لحظه رو ضبط ميكردم.... مامان ميخوام باهات حرف بزنم اول شام نپز بيا باهم رو مبل بشينيم يه قهوه درست كن بزار رو ميز من بهش گفتم بزار لباسامو در بيارم بعد دومرتبه گفت باشه اچكالي نداره برو ولي حتما بيا پيشم بشين  و با همون وضعيت دست و  حالت صورتش (راستش خيلي وقت نداشتم و دوست داشتم قضيه رو زود هم بيارم) گفتم باشه مامان نميشه الان همينجوري كه دارم كارام انجام ميدم باهم حرف بزنيم . اخماش تو هم كرد وقتي ديدم اخماش توهم كرده احساس كردم داری ناراحت ميشه ...
10 بهمن 1390

كلمات جديد روهان به زبون خودش

كلمات جديد    خاله رو ميگه آله هر كس وارد ميشه يا خودش اگه جاي وارد ميشه كلمه سلام ميگه دام دادش نيكان =  دادا  اون دايي = ددي اونا - اينا آب = داب نون = نو به هر چيزي كه خوردني باشه = هام   چايي = داب به مامانم ميگه ماماني   ولي بيشتر ترجيح ميده با زبون اشاره منظورش برسونه .   ...
10 بهمن 1390

شیطونیهای نیکان و روهان

راستش نیمیدونم از کجا شروع کنم عزیزهای مهربونی که به ما سر میزنید ممنونم که ما رو مورد عنایت خودتون قرار میدید . اینروزها شیطنتهای روهان سر به فلک کشیده یادم نیست نیکان به سن روهان بود خیلی اذیت نمیکرد یا من یادم رفته . وقتی باهم شروع به بازی میکنن انگار روهان همسن نیکانه تمام حرکات نیکان رو مثل یه فیلم از قبل ضبط شده انجام میده تازه آقا میخواد مثل اون بپر بپر کنه اینجاست من اجازه نمیدم و تنها حربه ی که داره گریه است و میخواد منو با گریه دروغگیش راضی کنه تا موافق کاراش باشم و نیکان هم همیشه بهم میگه مامان من مواظبشم اگه افتاد کمکش میکنم پسر بزرگم میدونم  زمانی هم که روهان میخواد اذیتت کنه تو با صبوری و بدون هیچ پرخاشی از کنارش ...
5 بهمن 1390
1